ایران زمانی بسیار دور در گذشته :
دمو اولیه بازی : بر اثر اتفاقات ماوراء الطبیعه زمین از حرکت به دور خودش ایستاده و دیگر نمی چرخد . نیمه ای از زمین کاملا گرم وسوزان است . در این نیمه گیاهان خشک شده و گرمای فراوانی به سطح زمین می تابد . اما در نیمه ی دیگر هوا سرد و یخبندان است و همه ی گیاهان پژمرده شده و هوا به شدت سرد است . نسل انسان رو به انقراض است و هیچ کس نمی تواند کاری کند . در این میان در ایران جوانی برومند و رشید زندگی می کند . او در نیمه ی تاریک و سرد زمین زندگی می کند . در یکی از شب ها به طور اتّفاقی نصف شب بیدار شده و از پنجره ی اتاقش نور خیره کننده ای در حیاط خانه یشان می بیند . ناگهان نور خیره کننده ناپدید شده و در میان نور ها دو موجود عجیب و غریب می بیند . آن ها دو مرد شبیه مرد های دهکده ی خودشان هستند و لباس نقره ای رنگ و کمربند های پلاتینی به کمر دارند . یکی از آن ها سری به علامت تاسف تکان داده و به مرد دیگری نگاه می کند . ناگهان مرد دوم سرش را به سمت ( ... ) بر می گرداند و به او خیره می شود . ( ... ) ناگهان احساس ضعف می کند و چشمانش سیاهی می رود و دیگر چیزی نمی فهمد . وقتی به هوش می آید احساس می کند سرش سنگین است . خواست بلند شود ولی احساس ضعف می کرد . اما با این حال از جای خود برخاست . او درون یک اتاق و درون محفظه ای شیشه ای بود . بسیار تعجّب کرده بود چون تا آن موقع شیشه ندیده بود . در درون اتاق باز شد و آن دو مرد وارد شدند . یکی از آن دو بلافاصله شروع به صحبت کردن با فارسی دست و پا شکسته ای شد : حرکت نکرد . تو ضعیف بود . ما دوست بود . سیاره شما در خطر نابودی بود . ما به شما کمک کرد . شما با ( نام پیشفرض موجودات فضائی دشمن ) ها جنگید . آن ها سیاره شما را نابود کرد . ما به شما کمک کرد . ما دوست بود .
( ... ) که تا آن زمان اینچنین حرف هایی نشنیده بود تعجب کرده بود اما فهمیده بود موجوداتی قصد نابودی زمین را دارند و مردم سرزمین این مردان قصد کمک کردن به او را داشتند تا او با ( نام پیشفرض موجودات فضائی دشمن ) ها بجنگد . ناگهان متوجه چیزی در فهمش شد : " سرزمین ؟! " . به راستی او کجا بود . چند فرسخ دورتر از سرزمینش ... یا شاید بیشتر ... .
در مرحله ی اول شما در سرزمین موجودات فضایی خوب هستید و باید در آنجا آزمونی انجام بدهید که در صورت موفق شدن در آن برای نجات زمین مامور می شوید . ( مثلا چند چیز شبیه مترسک هستند و شما باید آن ها را از بین ببرید و ... )
در صورت قبول شدن در امتحان دمو ی زیر پخش می شود :
شروع دمو : آن دو مرد به ( ... ) توضیح می دهند که باید در سرزمین موجودات فضایی بد به دنبال اشیایی شبیه الماس بگردد و آن ها را در 8 حفره ی " نیروگاه لیزری ( این اسم می تواند تغییر کند ) " بگذارد تا به عنوان محافظان این دستگاه آن را کنترل کند . و او باید زود تر از کامل شدن انرژی این دستگاه این کار را تمام کند و گرنه کاری از دست هیچکس بر نمی آید و دستگاه به صورت خودکار کار کرده و نیاز به کنترل آن توسط محافظان ندارد . سپس صفحه سیاه شده و پس از روشن شدن , تصویر خروج یک موشک فضایی از سطح پر حفره سیاره آن دو مرد را نشان می دهد . این موشک در سیاره موجودات فضایی دشمن فرود آمده و (...) از آن بیرون می آید . ( پایام دمو )
در مرحله ی دوم کمی که پیش می روید به چند سرباز فضایی دشمن می رسید که باید آن ها را بکشید . در پایان مرحله تابلویی می بینید ک رویش نوشته است نیرو گاه لیزری و به سمتی اشاره می کند و اگر به آن سمت بروید مرحله به پایان می رسد . در مرحله ی سوم پس از کشتن افراد دشمن با خطرات جدیدی روبرو می شود از جمله چیز هایی شبیه هاون که از بالا به سمت زمین کوبیده می شوند و باید از بین آن ها عبور کرد و چیز های دیگر . سپس مرحله به اتمام می رسد . اما در مرحله ی چهارم شما باید علاوه بر کشتن سربازان معمولی سربازانی که محافظ دستگاه اند ( و لباس آن ها با لباس سربازان معمولی فرق می کند و اسلحه های جدیدتر و بهتر و قویتر دارند و از سربازان معمولی نیز قوی ترند ) را بکشید . بعضی از محافظان پس از کشته شدن کارتی را به جای می گذارند که ( ... ) باید 8 عدد از این کارت ها را پیدا کند . وقتی به پایان مرحله رسیدید اگر 8 الماس را داشتید به مرحله ی بعدی می روید و گرنه روی صفحه جمله ای شبیه " عملیات نا موفّق " یا ... نمایش داده می شود . و مرحله را باید دوباره شروع کنید . اما در مرحله ی پنجم ! شما باید غولی به نام خومببه را از بین ببرید که دم دایناسور مانند و بدنی پوشیده از فلس دارد . چگونه کشتن این غول هم یا با ضربات فراوان صورت می گیرد یا چند ضربه به جای خاصی از بدن . مثلا چشم یا ... . ( ادامه دارد ... )
وسایل مبارزه پیشنهادی برای ( ... ) : یک شمشیر قوس دار و یک سپر .
برای اسم قهرمان بازی یک اسم انتخاب کرده و در نظرات بگویید .
این داستان کامل نبوده وبا نظرات شما دوستان کامل می گردد .
با الهام از داستان مرد سبز شش هزار ساله