هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.



 
الرئيسيةPortalمكتبة الصورأحدث الصورثبت نامجستجوورود

 

 یکم حرف...

اذهب الى الأسفل 
3 مشترك
نويسندهپيام
MahanGM
مدیریت سایت
مدیریت سایت
MahanGM


تعداد پستها : 224
Age : 32
آدرس پستي : mahangm@gmail.com
Registration date : 2008-12-22

یکم حرف... Empty
پستعنوان: یکم حرف...   یکم حرف... Icon_minitimeالأحد فبراير 15, 2009 5:56 am

به نام خدا.

سلام. a01 . چرا من همیشه خندونم ؟ خودم هم نمیدونم ! چون که به این نتیجه رسیده ام که اگه بخوام جدی باشم همه حالشون از من بهم میخوره ! اینو به واقعیت میگم چون خودم تجربه کردم. یه چیزیایی میخواستم بگم از ماجرا های روز مره ای که باسم اتفاق می افته. خوب شروع میکنم این زندگی من از صبح تا شب هست که یه چیزیه تکرار >روتین<< شده.

صبح: ساعت 6
ماهان..ماهان... بیدارشو a34 .... ه.ها...ه.ا.. هوم چیه...آهان !
بعد از بیدار شدن: دوباره باید برم این مدرسه ی لعنتی....اّه !
بلند شدن: قدم زنان بسوی حموم...یکم تقلا چون داداشم تو این اتاق میخوابه...
باز کردن شیر آب: زیر لب میگم.در.دا.دهم.ه...
زیر دوش آب: همینجوری وا میسم حدود 10 دقیقه یا 15 دقیقه بعضی اوقت 20 دقیقه اگه زود بیدار شم.
بعد از حموم: ه.ههم...میام رو مبل میشینم. وقتی خوش شدم میرم لباس و بعد میام میشینم.
تلوزیون: اگه چیزیایی بده می بینیم در غیر اینصورت می شینیم. ننه (مادر) اکثر صبحا مادرم خودش سینی رو میچینه من میخروم a01
چون من همیشه رو زمین میخورم روی میز عادت ندارم با اینکه میز داریم. a37
بعد از صبحونه: میرم لباسای مدرسه ! بعد کتاب بعد کفش خداحافظ.... تو پله ها بسم الله.....
میرم سمت ایستگاه اوتوبوس که نزدیک خونمونه ماشین سوار میشم ! a01 میگم آریه شهر !
رسیدم به سر کوچه مدرسه که باید 1.5 کلیو متر برم بالا به مدرسه برسم.
تو حیاط: تا میام میشینم همین نزدیکی ها چون حال را رفتن ندارم. سینا(یکی از بچه ها) ماهان !...ماهان!....
سلام..چند تا سوال ازت داشتم.... من با خودم میگم ( هی دوباره این اومد ) ولی اینو وقتی میگم که چند روز متوالی دیده باشمش
خوب بگو چیه.. بعضی اوقات سوال نمی پرسه... ولی بچه ی باحالیه !
یه چیکه از صحبتمون:
من: دیشب بیلی رو دیدم (بیل گیتس)
سینا: خوب چیکار میکرد ؟
من: هیچی بابا از اون موقع که از microsoft استفا داده میاد سر کوچه ی ما میشینه با بچه جوات ها.. یه قول دوقول میزنه
سینا: اه... کارای جدید یاد گرفته ! چن روز پیش که دیدمش باهش دوام شد.
من: چرا ؟
سینا: هیچی بابا سر این بود که من رفته بودم خود 16000 ویندوز رو عوض کرده بودم تازه خودش بهم گفته بود اینجا رو نمیتونه درست کنه بعد که باسش درست کردم اومده میگه هنوز اسم خودم ته لایسنس ویندوز میزنم ! منم باحاش دوام شد.

زنگ میخوره: درینگ..ریییییینگ.درییییبیبنگ.
من: اّه دوباره باید بریم سر صف
سر صف: واستادم
میریم تو کلاس: این قسمت سانسور میشه به دلایلی که انقدر تو این قسمت فاجعه های مسخره وجود داره بعض میشه کسانی که نا رسایی قلبی دارن بمیرا ! یه چیکه شو میگم:

معلم: خوب اینا بیان پا تخته. علی بهلولی . رضا کاکلی . حامد ریاضی . ...... آقای بهلولی بگو ببینم حمله حیدیری اثر کی بود ؟
بهلولی: مکث..... میتونم از فرصت پرسش اسفاده کنم ( مسابقه 101 ) a01

معلم: شق ! خوابوند زیر گوشش.

بگذریم. زنگ میخوره ساعت 2:20 میریم 1.5 کیلو متر پایین سوار ماشین میشیم میرسیم شهر زیبا میریم خونه
ناهار هیچی نمیفهمم چی میخورم ساعت 3 ماهان بدو دیر شود ساعت 3:30 از ماشین مادرم پیاده میشم میرم کلاس
تو کلاس: چون این قسمت زیاد خارجی میشه و در سطح بالای معلوماته سانسور میشه.
ساعت 10 دقیقه به 5 میریم بیرون از کلاس با رفیق شفیقم رضا ! a01

میرم سر کوچه مدرسه سوار ماشین میشم میرم سر جنت آباد از اونجا میرم شهر زیبا و دوباره خونه
قبلش میرم مغازه یه Hiss میگیرم(این بجای سیگاره منه) Hiss یه نوع کاکائوه
میرم خونه میخورم میام پای کامپیوتر میام فروم
پیغام های خصوصی:
پویان: وایییی ماهان !
متن پیغام: ماهان !!!!!!!!!!!!!!!

این یه خلاصه سانسور شده از کار روز مره من بود شما چی دارین بیاید بگید ! a01
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.df-team.ir
PoyanGM
مدیریت سایت
مدیریت سایت
PoyanGM


تعداد پستها : 488
Registration date : 2008-12-12

یکم حرف... Empty
پستعنوان: رد: یکم حرف...   یکم حرف... Icon_minitimeالأحد فبراير 15, 2009 6:57 am

ماااااااااااااااااهاااااااااااااااااااااااان ..بیا تو اااتاق چچچچچچچچچت کارت دارم ... a22 ححححالا کارت به جایی رسیده که استاد بزرگ بازیسازی ایران رو مسخره فکولی.....الان به خدمت میرسم.. ها ها ها...یا به قول دوست شفیق دیگم فرزاد هی هی هی a37
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.df-team.ir
MahanGM
مدیریت سایت
مدیریت سایت
MahanGM


تعداد پستها : 224
Age : 32
آدرس پستي : mahangm@gmail.com
Registration date : 2008-12-22

یکم حرف... Empty
پستعنوان: رد: یکم حرف...   یکم حرف... Icon_minitimeالأحد فبراير 15, 2009 7:34 am

مکولم نمسخره نمی کولم !
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.df-team.ir
MahanGM
مدیریت سایت
مدیریت سایت
MahanGM


تعداد پستها : 224
Age : 32
آدرس پستي : mahangm@gmail.com
Registration date : 2008-12-22

یکم حرف... Empty
پستعنوان: رد: یکم حرف...   یکم حرف... Icon_minitimeالإثنين فبراير 16, 2009 5:32 am

مسکه همه خوابیدن یعنی کسی چیزه تکراری نداره بیاد بگه ؟
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.df-team.ir
MostafaMM
مدیریت سایت
مدیریت سایت
MostafaMM


تعداد پستها : 387
Age : 30
Registration date : 2008-12-23

یکم حرف... Empty
پستعنوان: رد: یکم حرف...   یکم حرف... Icon_minitimeالثلاثاء فبراير 17, 2009 3:47 am

خب دیگه حالا من:
صبح :
دین دین ت ت دیش دوب تق هه هو اااا(آهنگ موبایلم)اااااااهههههه.تق(خاموش)خب بابا بیدار میشم دیگه.
ساعت شیش و چنج دقیقه مجتبی میاد:مصطفی،مصطفی پاشو دیگه.ه..ها؟...خب دیگه،بیدارم،می گم بیدارم دیگه... . a09
بعد از بیدار شدن،میرم وضو و بعدشم نماز،بعد هم کارای روزانه دیگه:
گلاب به روتون،مسواک،لباس پوشیدن و بعدشم صبحونه a11 .ساعت یه ربع به هفت هم میرم مدرسهفتا برسم به در یه حمد و قل هوالله و بعدشم الهی به امید تو.700 متر تا ایستگاه اتوبوس می رم. a27 بعدشم اتوبوس و نگاه های عجیب مردم که متنفرم از این قسمت زندگیم.(به دلایل خصوصی ، علت نگاه ها سانسور شد). a01 خب!بعدشم باز باید یه ایستگاه جلو تر پیاده شم،چون جدیدا اوایل خیابون امام رضا(ع)رو دارن می کنن دیگه،بعدشم یک کیلومتر و خورده ای تا مدرسه پیاده می رم .بعدش که می رسم مدرسه میرم جای پاتوق همکلاسی هام دیگه و سوال های همکلاسی ها شروع می شه:
همکلاسی 1:سلام عالمی!
سلام.
این کلمه ی السه معنیش چیه؟
ها؟ a40
السه دیگه،ایناهاش:else
نه بابا!این الس هستش و معنیش هم یعنی دیگر. a31
خب دیگه.
همکلاسی2:سلام.
سلام.
عالمی!
جان؟
این مه دود فتو شیمیایی دیگه چیه(شیمی1)؟
این یعنی .... (سانسور)
.
.
.
.
همکلاسیn:... .
بعدشم رفیق خودم میاد.
سلام سعید جون!چطوری؟
... .(سانسور)
بعد صف و بعدشم کلاس.راستی امروز زبانو شدم 19.75 و شیمی رو هم 20.
بعد از مدرسه:خب دیگه بچه ها.خیلی خسته شدم.خداحافظ. a16
بعدش میرم از چهارراه دانش به سمت فلکه برق برای اتوبوس که یه اتوبوس قدیمی ، دود هاشو می چپونه توی ریه هام. a12
بعدش دیگه جلوی ملت،مخصوصا این بچه مدرسه ای هام حسابی ضایع می شم.البته نا گفته نماند که من خیلی از این دخترای پررو بدم میاد که جزو اون بچه هم مدرسه ای ها اونام هستن.بعدش کم کم می رم فلکه برقو... . a21
بعدش میام خونه و سیستمو روشن می کنم.اگه خوش شانس باشم،مامانم هنوز نیو مدم توی خونه ، کیفمو نمی گیره و پول دستم نمی ده و نمیگه نون نداریم،بپر 3 تا سنگک بگیر بیا.بعدش هم باز بیا برو این سطل آشغالو که پر شده خالیش کن و... . a33
بدبخت می شم توی همون لحظه اول. a18
به هر حال بعدش میام توی اینترنت و... .ساعت 6 تا 8 هم که درس و بعدشم بعضی روزا از8 تا 11 هم فیلم می بینم با مجتبی. a31
خب دیگه،بعدشم ساعت 10 خواب و دوباره روز از نو،روزی از نو... .
اوکی،روح و جان a01
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.mostafa-alemi.coo.ir
MahanGM
مدیریت سایت
مدیریت سایت
MahanGM


تعداد پستها : 224
Age : 32
آدرس پستي : mahangm@gmail.com
Registration date : 2008-12-22

یکم حرف... Empty
پستعنوان: رد: یکم حرف...   یکم حرف... Icon_minitimeالثلاثاء فبراير 17, 2009 9:36 am

ایول باحال بود حالیدیم ! میدونستید من امروز که از مدرسه اومدم ساعت 13:00 از اونجا یک راست به سمت کار حتی نرمفتم خونه مادرم دمه در بود و کیفمو بهش دادم که بذاره تو خونه از اونور هم آریه شهر بعد توپ خونه بعد ناصر خسرو بعد... و ساعت 6 که اومدم خونه ! مثل روزهای دیگه ام بود که میرم کلاس زبان ! a01
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.df-team.ir
 
یکم حرف...
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
 :: گفتگوی آزاد :: بحث و گفتگوی آزاد :: حرفهای نیمه خصوصی-
پرش به: